۳٪ یادگیری از طریق کاربرد حس «بویایی»

 

۳٪ یادگیری از طریق کاربرد حس «چشایی»

 

صورت می‌گیرد. ملاحظه می‌شود که قسمت اعظم یادگیری انسان (۸۸٪) از طریق کاربرد دو حس «بینایی و شنوایی» حاصل می‌شود (احدیان، ۱۳۷۴، ۳ ، ص ۶۶-۶۵)

 

‌به این ترتیب یکی از نشانه های یادگیری اثربخش این است که از رسانه هایی استفاده کند که ضمن تأکید بر به کارگیری حس بینایی (۸۸٪-۷۵%)، حواس بیشتری را در فرایند یادگیری مشارکت دهد. معلمان باید تلاش نمایند تا از رسانه های دیداری و شنیداری همزمان استفاده کنند؛ یعنی همراه با گفتار، حرکات بیانگر (غیر کلامی‌) جریان تدریس را هدایت کنند و به علاوه با بهره گرفتن از رسانه های حسی مختلف ، در همه مراحل تدریس از ایجاد انگیزه تا جلب مشارکت فراگیران تنوع ایجاد کنند. در این صورت ضمن تقویت و پویایی حواس مختلف دانش آموزان، موجب وسعت و تعمیق یادگیری آن‌ ها خواهند شد. مثلا در فرایند تدریس از چارت نوار کاست ، فیلم و… استفاده کند. (رووف، ۱۳۷۹، ۱۴، ص۱۸۵-۱۸۴)

 

دو- تعیین جایگاه بهره گیری از رسانه ها در هریک از نظریات یادگیری

 

هر یک از نظریات یادگیری مجموعه‌ای از اصول و قوانین یادگیری هستند که به بررسی وتحلیل فرایند یادگیری می‌پردازند و تلاش می‌کنند تا چگونگی یادگیری و عوامل مؤثر بر آن را تبیین نمایند. البته هر یک از آن‌ ها این مسئله را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده‌اند از این رو نظریات متعدد هستند.

 

بحث نظریات یادگیری از یک میراث غنی و متنوعی برخوردار است. قریب صد سال پیش مبحث یادگیری زیر سلطه نظریات فلسفی قرار داشت. از جمله فلسفه ارسطو و افلاطون. با نخستین بررسی‌های آزمایشی که توسط «ابینگهاوس»، «پاولف» و «ثرندایک» به عمل آمد، روش های تحقیق در علوم طبیعی در مسائل یادگیری نیز مورد استفاده قرار گرفت و بر مبنای انبوه مدارک علمی که حاصل کار آزمایشگاه های روان شناسی در نقاط مختلف جهان بود، نظریه های جامعتر و اصول دقیق‌تری در مبحث یادگیری ارائه گردید.

 

در طول تحول و رشد مباحث مربوط به یادگیری ، دو مکتب مهم شکل گرفت: نظریات رفتاری و نظریات شناختی.
بنیان‌گذار این مکتب «جان. بی واتسون[۳۵]» در سال ۱۹۱۳ است. این مکتب بر مبنای جهان بینی تجربه گرایی معتقد است که تجربه تنها منبع اصلی دانش و یادگیری است و یادگیری از راه کسب تجربه صورت می‌گیرد. برای روان شناسان رفتاری موضوع مهم علم روانشناسی رفتار آشکار است و کسب رفتار را غالبا با فرایندهای شرطی سازی توضیح می‌دهند. این روان شناسان به اهمیت تمرین ، تقویت و مجاورت در یادگیری تأکید دارند.

 

در حدود همان زمانی که رفتارگرایان نظریه خود را در آمریکا گسترش می‌دادند، گروه کوچکی از روانشناسان آلمانی به اهمیت ادراک با بینش و تشخیص فرد و به طور کلی عوامل درونی در یادگیری تأکید می‌کردند. نظریات گشتالت[۳۶]، پیاژه[۳۷] و لوین[۳۸] از جمله نظریات شناختی یادگیری هستند.

 

در سال‌های اخیر گروهی از روان شناسان با تأکید بر هر دو عامل درونی و بیرونی ، مکتب دیگری تحت عنوان مکتب رفتاری- شناختی پایه‌ریزی کردند. بندورا[۳۹] ، ماهونی[۴۰] و آرنکوف[۴۱] از جمله این روانشناسان هستند. از نظریات دیگری که بعد از این مکاتب شکل گرفت، می‌توان به نظریه عصبی فیزیولوژیک یادگیری و نظریه خبرپردازی اشاره کرد.

 

هر یک از نظریات یادگیری بر طبق اصول ‌و راهبردهایی که برای یادگیری ارائه می‌دهند؛ نگرش خاصی به بهره‌گیری از رسانه های آموزشی دارند. از این رو ابتدا به معرفی اجمالی برخی نظریات پرداخته سپس نگرش رسانه‌ای هر نظریه مطرح می‌گردد.

 

الف- نظریه یادگیری رفتارگرایان

 

نظریه رفتارگرایی پائولوف

 

آنچــه امروز به نظریه شرطی سازی پاسخگر، کلاسیک یا پاولفی شهـــرت دارد از پژوهش‌های دانشمند روسی به نــام ایـوان پترویچ پاولف است که در آغاز قرن بیستم میلادی انجام گرفت. پاولف پژوهش‌های اولیه خود را با بازتاب‌ها و تاثیر تجارب یادگیری بر آن ها انجام داد. بنا به تعریف ، بازتاب به رابطه ساده بین یک پاسخ عضلانی یا غددی و محرکی که از طریق تاثیر گذاری بر یکی از اعضای حسی آن پاسخ را تولید می‌کند؛ گفته می‌شود. شرطی کردن کلاسیک گاهی برای توضیح یادگیری پاسخ‌های هیجانی مفید است. از این رو معلمان باید بدانند در مدرسه چه چیز با چه چیز جفت می شود تا موقعیت‌هایی را که هیجان‌های مثبت ایجاد می‌کند؛ افزایش دهند و موقعیت‌هایی را که احساسات منفی به وجود می آورد کاهش دهند .

 

سایر نظریه های رفتارگرایی

 

برخی از نظریات رفتار گرایی به اختصار مورد اشاره قرار می‌گیرند:

 

نظریه رفتارگرایی واتسون بر این اصل مبتنی است که یادگیری حاصل شرطی شدن کلاسیک بازتاب‌های ساده می‌باشد . می توان واتسون را طرفدار وجود بازتاب‌های شرطی و محیط نگری دانست، عقیده ‌به این که تفاوت‌های فردی حاصل تجربه است نه وراثت . نظریه شرطی شدن کلاسیک واتسون ممکن است به توضیح یادگیری بعضی نگرش‌ها و واکنش‌های هیجانی و نیز بعضی مهارت‌های ساده کمک کند .

 

به نظریه گاتری نظریه یـادگیری یک کوششی گفته که مبتنی است بر تداعی از طریق مجـاورت . گاتری معتقد بود که عادت‌ها هرگز از بین نمی روند اما می‌توانند به سه روش جای خود را به عادت‌های دیگری بدهند : روش آستانه، روش خستگی و روش محرک‌های ناهمساز.

 

ثرندایک نیز با ارئه قانون اثر مفهوم تقویت را به نظریه یادگیری وارد کرد. قانون اثر می‌گوید: پاسخ‌هایی که رضایت در پی داشته باشند با محرک‌هایی که پیش از آن ها آمده است پیوند می‌یابند. از نظر ثرندایک یادگیری عبارت است از حـک شدن پیـوند‌های محرک – پاسخ ، فراموشی عبارت است از زدوده شدن پیوندها .

 

در مکتب رفتارگرایی اندیشمندانی چون گانیه و بریگز معتقد بودند که آموزش در حقیقت «ایجاد شرایط یادگیری» برای دانش‌آموزان است لذا سه راهبرد آموزشی را مؤثر می‌دانستند که عبارتند از:

 

    • جلب توجه دانش‌آموزان به موضوع

 

    • یادآوری اطلاعات یادگرفته شده

 

  • انتقال یادگرفته‌ها به موقعیت حقیقی (بنی‌طبائی،۱۳۸۹،ش۸، ۱۶، ص۹)

بدیهی است استفاده از رسانه های یاددهی-یادگیری از مهمترین عوامل جلب توجه در این نظریه محسوب می‌شوند. نظریه رفتاری رابرت گانیه (۱۹۷۷) به لحاظ تاریخی ازمیان نظریه هایی که کاربرد فناوری در فرایندهای آموزش و یادگیری را تأیید می‌کنند، بیشترین تاثیر را بر نظام‌های آموزشی داشته است.

 

این نظریه طی چند دهه و به ویژه در طراحی مواد آموزشی شنیداری-دیداری، راهکارهای اصلی را ارائه کرده و پشتوانه محکم و مشوق بسیاری از راهبردهایی بوده که در مقوله یاددهی-یادگیری، طراحی و اجرا شده است. پیدایش ماشین‌های تدریس و کتاب‌های درسی برنامه‌ریزی شده و مجموعه بسته های شنیداری-دیداری و نظایر آن ها از پیامدهای همین نظریه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...