شخصیت(Personality)شامل كل وجود فرداست و وضع عمومی بدن ،مهارتها،رغبت ها،امیدها،وضع ظاهر،احساسات وهیجانها،عادتها،هوش،خصوصیات اخلاقی،فعالیت ،معتقدات وافكار فردرادربرمی گیرد.شخصیت شامل آنچه فردامروزه هست وآنچه امیدواراست بشود    می باشد.پس هرصفتی كه فردرا ازافراددیگرمتمایزمی كندجنبه ای ازشخصیت اوراتشكیل     می دهدكه ممكن است این صفت ازصفتهای بدنی باشدمانند نیرو،چاقی،لاغری،زیبایی،زشتی،و….. یاذهنی مانندهوش،استعداد،نوع افكار وعقایدو…. یاهیجانی وعاطفی مانندترسویی وبی باكی،عصبانیت وآرام بودن ،ویااخلاقی مانندراستگویی ،دروغگویی ،سهل انگاری وهمچنین ممكن است این صفت ،موروثی باشدمانندقد،رنگ پوست،رنگ موی سر،یااكتسابی مانندگرایش هاومعتقدات دینی وسیاسی وبنابراین ،می توان گفت :شخصت هرفردكل خصایص بدنی،ذهنی وعاطفی و اجتماعی واخلاقی – اعم ازموروثی و اكتسابی – هستندكه او رابطور آشكار ازدیگران مشخص می كند.

شخصیت ایستا(static)نیست بلكه پویا(dynamic)یاپیوسته درحال تغییراست.وقتی ازشخصیت فردسخن می گوییم به یكتاوبی نظیربودن اوتوجه داریم زیرا دوفردهم شخصیت نمی توان یافت.درواقع،شخصیت فردهمان است كه باضمیر«من»یاكلمه«خود»(self) ازآن تعبیرمی كندومنظورشناخت شخصیت فرد،شناخت تركیب وسازمان رفتاراوبه صورت تمامی وكلّیت است(شعائری نژاد،1374).

روانپزشكان فردی راازنظر روانی سالم می دانندكه تعادل بین رفتارها وكنترل او درمواجه بامشكلات اجتماعی وجود داشته باشد.از این دیدگاه انسان ورفتارهای اودرمجموع یک سیستم درنظرگرفته می شود.كه براساس كیفیات تاثیروتأثر متقابل عمل می كنند.بااین دید سیستمیک ملاحظه می شودكه چگونه عوامل متنوع زیستی انسان برعوامل روانی اجتماعی اوتاثیرگذاشته وبالعكس ازآن اثرمی پذیرد. به عبارت دیگر دربهداشت وتعادل روانی انسان به تنهایی مطرح نیست بلكه آنچه موردبحث قرارمی گیرد پدیده هایی است كه دراطراف اووجود داردوبرجمع سیستم ونظام اوتاثیرمی گذارندوازآن متأثرمی شوند.پس ازدیدروانپزشكی سلامتی عبارت است ازتعادل درفعالیت های زیستی،روانی،واجتماعی افراد كه انسان ازاین تعادل سیستمیک وساختار های سالم خودبرای سركوب كردن وتحت كنترل درآوردن بیماری استفاده می كند.روانكاوان وطرفداران فرضیه های روانكاوی (روان تحلیلی)ازشخصیت ایده آل صحبت می كنندو«من[1]» رامیانجی بین خواسته های «نهاد[2]» وكنترل و مؤاخذه «فوق من[3]» می دانندوبهنجاری رامیانجیگری صحیح ومنطقی بین دوقدرت«نهاد»و«ابرمن»می دانند- روانكاوان به مراحل مختلف رشد روانی وعملكردصحیح وخالی ازتعارض الگو،استفاده ازمكانیسم های دفاعی سازنده درضربه ها وفشارهای شدید را دلیل برسلامت وتعادل روان می دانند.كارهای اریكسن[4] وهارتمن[5] نیزبه منظورتأیید این نظریه است(میلانی فر،1376).

 

بیان مسئله

ازدیرباز مفهوم شخصیت موردتوجه حكما ودانشمندان بوده است وبخصوص ارتباط آن باموضوعات اخلاقی ،رفتاری ،اجتماعی ازمباحث مهم واساسی به شمارمی رود.

درباره شخصیت و ویژگیهای آن نظریه ها ودیدگاه های بسیارمختلف وهمچنین تعاریف بسیاری برای آن ارائه شده است.

رایج ترین برداشت وتعریفی كه محققان وروان شناسان داشته اندعبارت است ازمجموعه ویژگیهای جسمانی ،روانی ،رفتاری كه هركدام را ازافراد دیگرمتمایزومنحصربه فردمی كند(كریمی ،1374).

یكی از ابتدایی ترین اموری كه درجهت رشد وتوسعه هرعملی انجام می پذیردطبقه بندی كردن آن است وشخصیت نیزازاین قاعده مستثنی نبوده است .روان شناسان طبقه بندی های مختلفی درمورد شخصیت داشته اند وبرای هرطبقه نیزویژگیها وخصوصیات خاصی درنظرگرفته اند وانواع مختلف شخصیت را ارائه داده اند.

تامین سلامتی افرادجامعه یكی ازمهمترین مسائل اساسی درهركشوری محسوب              می شودكه بایدآن راازدیدگاه سه بعدی جسمی ،روانی واجتماعی

خرید متن کامل این پایان نامه :

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

 نگریست(شاملو،1372).

بعدروانی بهداشت دربسیاری ازكشورهای درحال توسعه بنابه دلایل مختلف موردتوجه كافی قرارنگرفته است.سازمان بهداشت (1993)معتقداست دركشورهای درحال توسعه حجم مشكلات رفتاری و روانی رو به فزونی است وبی توجهی به آن درابعادفردی وخانوادگی واجتماعی اثرات سوء وغیرقابل جبرانی به جای می گذارد(حسینی،1371).

درگذشته فرد درانجام وظیفه خودبا آهنگی یكنواخت اعمال تكراری وساعت هاكارمداوم درگیربود.امروزه هرفردفعالی با«شوك آینده»روبروست.این شوك درتمام سطوح قابل لمس است.براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت ،اختلالهای روانی،اختلالهای جدی وشایع هستندكه درسرتاسر دنیامشاهده می شودو دو پنجم ازتمامی ناتوانی ها به علت اختلالهای روانی،روانی اجتماعی وعصبی بود.واین مواردیک پنجم ازكل مراجعین به مركزبهداشت عمومی راتشكیل می دهند.(آزاد،1375).

اگرنیازهای زیستی و ورانی فردبه طورخود به خودارضاء می شدزندگی واقعاً آسان بود ولی چنان كه می دانیم موانع زیادی،خواه محیطی وخواه درونی وجود داردكه مخل ارضای نیازهاهستند.این موانع موجب فشارروانی درفرد می گردند(آزاد،1375).

آنچه مسلم است اول بایددرنظرگرفت كه زندگی آدمی ازبدوتولد تامرگ مجموعه مبارزات باطبیعت است منتهی درهرمرحله ای ودرهرموردی به نحو مخصوص انجام می گیرد.بشردرطول زندگی بارویدادهای زیادی برخوردمی كندكه باعث بروز برخی مسائل روانی وجسمی می گرددوبدین سبب است كه بهداشت روانی جامعه راتهدیدمی كندالبته هرچنداین عوامل چاشنی زندگی است ولی هیچ كس نمی تواندبدون آن زندگی كند.پس مسأله اصلی تحقیق حاضراین است كه آیابین ویژگیهای شخصیتی وسلامت روانی رابطه وجود دارد؟

 

ضرورت واهمیت تحقیق

      مسئله بهداشت روانی وتامین سلامت روانی انسانها،موضوعی مهم وحیاتی است،اماساده نیست .بزرگترین آفت این مسئله ساده انكارونگاه تك بعدی به آن است.تامین بهداشت روانی جامعه مانند هرموضوع فرهنگی،نیازبه نگرشی تعاملی واقداماتی چندجانبه ونظامندومنسجم دارد.

….انسانهای به ظاهرسالم امروز ،به راحتی ممكن است واردمرزناسلامتی شوند.بسیاری ازانسانها باكمك های مختصرراهنمایی ومشاوره ویاحمایت های مالی – اجتماعی وبهبود شرایط زندگی وبهره مندی ازشادابی فرهنگی ،می توانندسالم بمانندوسالم زندگی كنند(اصلانی،1382).

 

اهداف تحقیق

ازاهداف مهم این پژوهش می توان به مواردزیراشاره كرد:

  • تعیین رابطه ویژگیهای شخصیت وسلامت روان
  • تعیین سلامت روان دردختران وپسران ومقایسه آن دربین دوجنس

فرضیه های تحقیق

  • بین روانژندگرایی وسلامت روانی رابطه وجود دارد.
  • بین برونگرایی وسلامت روانی رابطه وجود دارد.
  • بین دلپذیربودن وسلامت روانی رابطه وجود دارد.
  • بین سلامت روانی دختران وپسران تفاوت وجود دارد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...